سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته




هر کس ادعا کند که به انتهای دانش رسیده است، نهایت نادانی خود را آشکارساخته است . [امام علی علیه السلام] پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
کل بازدیدها:3966 .:. بازدید امروز:0
موضوعات وبلاگ

لینک به لوگوی من
دلنوشته

دوستان من



جستجو در متن وبلاگ

جستجو:

اشتراک در خبرنامه
 

آرشیو

آهنگ وبلاگ

وضعیت من در یاهو
  • توضیحات نویسنده: غ رضا
    چهارشنبه 85/1/23 ساعت 12:4 عصر

    سلام

    ممنون از کسانی که نسبت به وبلاگ اظهار لطف داشتن .

    قبل از هر چیز یه توضیح می خواستم بدم این مطلبی که نوشتم از یکی از کارهای شهید آوینی بود کل مطالب و عکس ها هم از همون سی دی گرفتم .

    سی دی از یکی دوستان به دستم رسید

    این وبلاگ رو واسه این درست کردم که اون حسی رو که موقع دیدن فیلم داشتم به کسانی که زحمت میکشن می خونن هم منتقل کنم . اینم بگم که من حج نرفتم دعا کنید که همه با هم بریم . یه فال حافظ هم واسه آخر مطلبم .

     


    نظرات دیگران ( )

  • آغاز نویسنده: غ رضا
    چهارشنبه 84/11/26 ساعت 11:10 صبح

    سلام

     از زبان حمزه یه جوون آمریکایی که تازه مسلمان شده بعد از اینکه از حج برگشته صحبت می کنه وقتی داره صحبت میکنه اشکاش می ریزه انگار واقعا درک کرده ... انگار خدا حجابهای این دنیا رو زده کنار و حمزه حقیقتی رو که خیلی ها یک عمر سعی می کنن ولی نم تونن درک کنن دیده

    در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد     عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

    جلوه ای کرد رخت دیده ملک عشق نداشت      عین آتش شد از این غیرت بر آدم زد

    عقل می خواست کزان شعله چراغ افروزد    برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد

    مدعی می خواست که آید به تماشاگه راز    دست غیب آمد و بر سینه نا محرم زد

    دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند     دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

    جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت     دست در آن زلف خم اندر خم زد

    حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت

    که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

     

     

    در مدینه چیزی است که متمایزش می کند شاید بعضی ها بگویند این گفتن ندارد معلوم است که مدینه جای  خاصی است اما نه اما نه حقیقتا در مدینه چیزی است که آن را از سایر اماکن متمایز می کند حضور خاصی در آنجا هست که می شود آن را بشدت احساس کرد بقیع هم حیرت انگیز است ولی اگر از من بپرسند می گویم مسجد پیامبر را از همه جا بیشتر دوست دارم در آنجا حال شگفتی و ابتهاج به انسان دست می دهد لا اقل من اینطور حس کردم.


    بقیع
    من بیش از هر جای دیگری در بقیع گریستم خلوص انسانهایی که آنجا دفن شده اند بشدت مرا متاثر کرد توضیحش خیلی دشوار است از من بر نمی آید حضورشان را حس می کنی و خلوص آنها از خود بیخودت می کند شاید چیزی که آدم را بیشتراز همه این است که آنها در قید حیات نیستند که بزرگشان بداری و عشقت را به آنها ابراز کنی هیچ جای دیگرچنین حسی پیدا نکردم خصوصا وجود آن همه مزار انسانهایی با چنان خلوصی از خود گذشتند تا آنچه ما امروز داریم بنا نهاده شود و من حالا اینجا باشم . حیرت انگیز است امیدوارم ذره ای از این خلوص در وجود من ظاهر شود در هر حال تجربه ای بود که انسان را از خود بیخو می کند. فشار عصبی داشتم وقتی به مدینه رسیدم آرامش پیدا کردم وقتی مدینه را ترک کنیم حال من شبیه کسی بود که بخواهد از از معشوقش جدا شود.


    وقتی به مکه رسیدیم احتمالا ساعت چهار صبح بود فکر نمی کردم حرم این قدر وسیع باشد عکسهایی از مسجدالحرام دیده بودم ولی تصویر نمی تواند حق مطلب را عطا کند حقیقتا بنای زیبایی است ما قدری اطراف خانه خدا قدم زدیم مثل رویا بود اگر چه همه چیز پیش چشم شماست بناها را می بینید و می دانید که در آنجا حضور دارید ولی انگار آنجا نیستید و خواب می بینید همه چیز فوق طبیعی و غیر واقعی به نظر می آید . بعد وارد محوطه حرم شدیم و کعبه را در برابر خود دیدم انگار در رویا به سر می بردیم توضیح مطلب مشکل است پیش از این خود را عالم خیال خودتان را در خانه خدا تصور کرده اید چیزهایی در مورد اهمیت مکه خوانده اید اینکه چه کسانی دراینجا زیسته اند و چه کارهایی کرده اند اینکه خانه کعبه قبله مشترک ماست و باید به سوی آن نماز بگذاریم و بعد وقتی با کعبه رو به رو می شوید این تجربه در ظرف حواس شما نمی گنجد و لبریز می شویدقادر نیستید این همه معنی یکجا کنار هم درک کنید فقط می توانید بنشینید و به کعبه خیره شوید.

     


     

     


    نظرات دیگران ( )